.
.
من از این تنهایی
از این که دیر می آیی
از این که روزی به من بگویی
تو به من نمی آیی
می ترسم…
چرا نمی دانی تو
چگونه بی تو زمان میگذرد
بارها این را از خودم می پرسم
من می ترسم…می ترسم…
.
.
.
گاهی “تنهایی” یعنی خیلیا در “حدت” نیستن !
.
.
.
برای دل خودم مینویسم …
برای دلتنگیهایم
برای دغدغههای خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست …
برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست …
برای خودم مینویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
.
به نظر من همه عشق و عاشقي هايي كه پسر و دختر بازيكنشن دختره هميشه شكست ميخوره نميدونم چرا ولق اين رسم روزگار ..
هي. روزگار پست؟؟؟
× زندگی مال منه ×
×خودم میدونم چی بهتره×
×هرجور میخواد میخوام بگذره ×
دوستت دارم بسیار
درباره ما
منو غزل دوتا دوست صميمي هستيم من مريم هستم شانزده سالمه و غزلم هم سن منه من غزلو به اندازه تمام دنيام دوست. دارم نميدونم چرا ولي واقعا عاشقشم
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی